kishsara

kishsara

kishsara

kishsara

kishsara

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رمان جنجالی گناهکار دلنوشته های یک پسر و دختر یه نام های آرشام و دلارام با ویژگی های خیلی خاص را بیان می کند

که طی یک داستان طولانی ماجرا های هیجان انگیزی را تجربه می کنند.

این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن..

آرشام توی زندگیش یک هدف داره

هدفی که براش بی نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره..

خلاصه ی کتاب ماجرای جنجالی آرشام و دلارام

با اخم غلیظی نگاهش کردم..گریه می کرد..برام مهم نبود..ای کاش خفه می شد..صداش رو اعصابم بود..

رو بهش کردم و با صدای بلند گفتم :هستی برو پایین .. با گریه داد زد :

نمی خوام..آرشام..چرا درکم نمی کنی؟..تو که می دونی عاشقتم..

چرا با من همچین معامله ای کردی؟..چرا؟..چــــرا؟.. به خاطرجیغ هایی که می کشید

کنترلم رو از دست دادم .. سریع از ماشین پیاده شدم..به طرفش رفتم..درو باز کردم..بازوشو تو چنگ گرفتم و کشیدمش بیرون..

در برابر من توان مقاومت نداشت.. غریدم :بیا بیرون عوضی..دیگه نمی خوام چشمام به ریخت نحست بیافته.

.یا گم میشی اونم برای همیشه یا همینجا کارتو یکسره می کنم..

یک طرف زمین خاکی بود و یک طرفه دیگه پل هوایی..پرنده پر نمی زد…

جیغ کشید:دیگه می خوای باهام چکار کنی؟..من عوضیم یا تو؟..به روز سیاه نشوندیم.

با احساساتم بازی کردی..دیگه چی دارم که می خوای ازم بگیری؟..

هلش دادم و با اخم گفتم :باهات چکار کردم؟..بهت تجاوز کردم؟..ازت فیض بردم؟..

یه شب رویایی رو برات رقم زدم؟..چکارت کردم کثافت؟.. هق هق می کرد.

همه ی آرایشش تو صورتش پخش شده بود.. نشست رو زمین..زار می زد.. دلم براش نمی سوخت.

اره..این رو برای اونها به حق می دیدم..اینکه خردشون کنم..لذت می بردم

وقتی می دیدم اینطور جلوم زانو زدن وشیون و زاری راه انداختند..

من کسی هستم که هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست باهاش برابری کنه..غروری که من داشتم برای خودم ستودنی بود

  • kishsara kishsara
خريد بزرگ کننده آلت تناسلي